تو خواب ، خدا یه بنده شو صدا کرد اونو به سمت عرش خود هدا * کرد
براش گرفت یه جور الاغ مفتی توصیه کرد یواش بیو نیفتی
خلاصه مشتی از زمین جدا شد به عرش رفت و مهمون خدا شد
کنار عرش بسته بود الاغش نشست تا خدا بیاد سراغش
گذشت چندی و کسی نیومد صدای مشتی از تعب درومد
بلند گفت ای خدای دانا خدای قدر و قدرت و توانا
مگر تو خویش دعوتم نکردی که اینجا من نشسته ام به سردی
خدا به خنده گفت بنده من کنارتم بدون جامه و تن
وجود من به چشم دیدنی نیست و یا حضور من شنیدنی نیست
بگو هر آنچه آرزو که داری بدون اشک چشم و گریه زاری
کسی میان ما و بنده ها نیست وجود بنده از خدا جدا نیست
کی گفته ما میریم تو جلد آدم و یا می شیم شبیه سنگ و خاتم
وجود ما به شکل سنگ و بت نیست ضعیف و کوچک بزرگ و گت نیست
کی گفته ما تو محجریم و بسته و یا تو عرش و اسمون نشسته ؟
کسی که حرف جز مرا ادا کرد ؟! مرا ز بنده های خود جدا کرد ؟!
هدا : هدایت
******
کسی برای من نماینده نیست و یا کسی بزرگتر از بنده نیست
از این به بعد دیگه جدائی مکن برای دیگرون خدائی مکن
با من اگر که کاری داشتی بیا بدون دنگ و فنگ و ناز و اد ا
فا صله من و تو صفر است و هیچ به هیچ سمت و سوی دیگر مپیچ
منم خدای مهر و مهربونی نیم خدای ظاهر و زبونی
خدا ! اسیر هیچ مذهبی نیست در اختیار هیچ مکتبی نیست
*****
تمام انبیا ء و مرسلین را امام قبل و بعد در زمین را
معلمین و رهبران دینی پیمبران مرسل زمینی
تمام عاشقان محضر حق تمام داعیان خیر مطلق
هر آنکه دارد از خدا نشانی بود به سمت و سوی من نشانی !!!
شنید بنده چون کلام حق را
کلام حی مطلق فلق را
ندید در خود از خدا نشانی!
شکست قدر و قدرتش نهانی
گرفت رخصت از خدا و بر گشت
نمود فکر بکری از مخش نشت
گذاشت سر به کوه و دشت و هامون
نمود طی طریق و راه آمون
گذشت از هر آنچه در دلش داشت
درون سینه بذر عقل و دین کاشت
گرفت وحی مطلق از سماوات
به یمن دوری از دروغ و آفات
به عقل و منطق خود اقتدا کرد
هر آنچه بود بسته را رها کرد
شد از دروغ و افترا فراری
رها شد از جفا و بیقراری !!!!!!!!!