جمکده

شعر نمایشنامه و داستان- ترانه-سفارش شعر -ترانه- طنز - نمایشنامه و داستان پذیرفته می شود

جمکده

شعر نمایشنامه و داستان- ترانه-سفارش شعر -ترانه- طنز - نمایشنامه و داستان پذیرفته می شود

سیاه و سپید

 

 

 

 در یکی جشن عروسی  که همه شاد و سر حال  پی خوردن و رقصیدن و و آواز  ، به دور از غم و رنج دو جهان  فارغ از ایذای زمان  بوده و کس پی به سر و سر کسی هیچ نمی برد ، یکی دخترک خوشگل و زیبا  ز پدر کرد سؤالی  که چرا رخت عروس است سپید و ز چه اینگونه بلند است .

            پدرش گفت که این رنگ نشانی است  ز خوشبختی و احساس  گرانسنگی و برعکس  سیاهی است  نماد خوشی و شادی و سر زندگی  و راحتی و کردن احساس  سبکبالی  و آرامش و نیکی.  و بلندا ی لباس است  نمادی که به دستان و به پا ها و به سرو قد داماد  چو بند است .

 دخترک چون که شنید این سخنان  ،نیک به داماد نظر کرد و چنین دید که بیچاره سیه پوش بود  گفت مگر این پسر از کار خود و وصلت با تازه عروسش  گله مند است . ؟

 

جلال معزی 29/3/85