جمکده

شعر نمایشنامه و داستان- ترانه-سفارش شعر -ترانه- طنز - نمایشنامه و داستان پذیرفته می شود

جمکده

شعر نمایشنامه و داستان- ترانه-سفارش شعر -ترانه- طنز - نمایشنامه و داستان پذیرفته می شود

فوتبال --بحر طویل

 

فوتبال

 در یکی بازی  پر شو ر و شر  پر حرکات و  وجنا ت و سکنا تی  که پر از هلهله  و همهمه و شادی و پر  حرف و صدا  بود  ، همه منتظر شادی و دیدار گلی  پر هیجان  از طرف تیم خودی  دست زنان چشم به دروازه  همی دوخته و هیچ ندانسته کسی فرق سر ا  از  پا.

 

 ناگهان باز شدی روزن دروازه  تیمی که که در آن بود یکی آدم معروف ، به گل با نی دروازه آن تیم ، به چندین گل بی مورد و بی جا .

 

 سر مربی چو چنین دید  چنین کار ز تیمش نپسندید  ، از آن عضو برنجید و عوض کرد  وی و دیگری آورد به جای وی و از او گله ها کرد و بسی شکوه نمودو سر او داد زد و خواست که توضیح دهد  علت آن خوردن گل را .

 

 عضو خندید و چنین گفت که امروز من از کار خودم راضی ام و گشت به کا مم دو جهان از دو جهت چونکه شوم راحت و آسوده ز مادر زن خود زآنکه به من گفته  که گر گل بخورم  با بت هرگل دو سه ماهی بکند قهر و نیاید به سراغم  و برنجد بسیار از من و از ما .

جلال معزی   11/2/85