در سفره ما گر که غذا نیست هوا هست
جائی که غذا نیست در آن چون و چرا هست
در سفره ما هیچ نه شور است نه شیرین
هر چند که در خلوت ما شور و نوا هست
از سفره خالی نرود بنده به معراج
زیرا ز پی نان همه جا خبط و خطا هست
هر چند نیم معتقد قسمت و تقدیر
بیماریم از نحوه تقسیم دوا هست
وقتی که شکم خالی و بی زمزمه باشد
آیا اثر از شادی بی رنگ و ریا هست ؟
جائی که همه معتکف گفته و حرفند
امید بجز مردن از فقر و فنا هست ؟
در شعر( جم ) از موضع یک سفره خالی
آیا اثر از همهمه و رنگ و جلا هست ؟