غمخوار
بیچاره بود آنکه خریدار ندارد ، به جهان یار ندارد، غم و غمخوار ندارد ، دل و دلدار ندارد ،شود او در اثر غربت و تنهائی خود خسته و فرسوده و وامانده و درمانده و نالان .
هرکه را نیست به سر خواهش دلدارکی و یارکی .و همدم و غمخوارکی و همسفری ، باید از این دار جهان رخت ببندد به دیاری که در آن نیست کسی را به کسی کار و کسی نیست پی همسر و سامان .جلال معزی 15/12/84