جمکده

شعر نمایشنامه و داستان- ترانه-سفارش شعر -ترانه- طنز - نمایشنامه و داستان پذیرفته می شود

جمکده

شعر نمایشنامه و داستان- ترانه-سفارش شعر -ترانه- طنز - نمایشنامه و داستان پذیرفته می شود

ای پول

 

 ای پول

مگذار ز هجران تو بیمار بمیرم

 از خویش شوم خسته و بیزار بمیرم

 

ای زینت هر خانه و کاشانه و  بازار

مگذار که بی رونق بازار بمیرم

 

ای پول اگر سوی من زار نیائی

از هجر تو در نیمه شبی تار بمیرم

 

بی روی تو دانم که شبی گوشه زندان

چون غنچه نشکفته گلزار بمیرم

 

مستیم به امید وصال تو و حیف است

در حسرت مستی تو  هشیار بمیرم

 

جاوید جم   10/7/86

 

غر و پر

 

تا مـجال و فر صت غر می شو د

کوچه های شهرمان پر می شود

هر کسی با شیوه ای غر می زند

غر به جان  دیگران  پر  می زند

کو د کی با ضر به   پا غر شده 

ما  د رش ا ز غصه ا و پر شده

مر دکی بر همسرش غر می زند

همسری حرف از دل پر می زند

عده ای  وا مانده از اظهار  غر

دستها خالی و دل در سینه پر

شاهدی می گفت جا نا غر مزن

غر به جان مردم  تو پر  مزن

دست بردار این همه غر غر مکن

گوشمان را از صدا ها پر مکن

جان من بر جان مردم غر مزن

حرفها را با دهان پر مز ن

نیست  د ر شا ن من و تو غر زدن

حرف از جو لا ن و جیب پر زدن

گر که بنزین کم شده غر غر مکن  

یاد از بنزین و باک پر مکن  

بایدت آرام گیری غر بس است

از جهاتی  کیسه را کن پر بس است

گر زیادی غر زنی غر می شوی

مثل حوض و آ ب کر پر می شو ی

نیست دنیا گر به کامت غر  دواست ؟

غر به جان کیسه های پر دواست !

جان جانان  ( جم ) از غر کم بگو

گر نمی خواهی شوی پر کم بگو

 شهریور 1386