جمکده

شعر نمایشنامه و داستان- ترانه-سفارش شعر -ترانه- طنز - نمایشنامه و داستان پذیرفته می شود

جمکده

شعر نمایشنامه و داستان- ترانه-سفارش شعر -ترانه- طنز - نمایشنامه و داستان پذیرفته می شود

مادر زن دلسوز و فداکار

 

 

  مادر زن دلسوز

گفت مردی پی خر کردن واز خانه بدر کردن  مادر زن وآسودگی از لرزش احساس خطر کردن  خود حرف حسابی که تو ای مادر  دلدار بسی خوشگل و زیبنده و طناز و دلارام دل من ، تو خودت نیز جوانی و بسی گلبدنی  خوش سخنی سیم تنی  لعبت شیرین دهنی  طوطی شکر شکنی  زین همه اوصاف بود حیف  که در نزد منی  باید از اینجا بروی و بکنی شوهر کی تا ببرد از تو کسی حظ و نصیبی و تو خود نیز بیابی سر و سامان.

                     کرد آن پیر زبان باز به صد ناز و دوصد عشوه زبان باز و در آغاز سخن گفت که داماد عزیزم  که الهی پی جان دادن تو اشک بریزم،  نبود بهر من این کار میسر  که از این خانه اگر من بروم مفلس و بیجاره شوی   ، خسته به یکباره شوی ،  ، چون که در این خانه فقط من بکنم چاره و تدبیر دغل های عیال تو که از من شده تربیت  ومن   نیک بدانم  که اگر من بروم آن کند او با تو که من با پدرش کردم و  بیچاره نبرد از هنرم جان .

جلال معزی   3/12/84